روز مَبْعَث بر پایهٔ باورهای اسلامی، روزی است که محمد، پیامبر اسلام، به درجه پیامبری برگزیده شد. مسلمانان معنقدند او در غار حرا، توسط جبرئیل و از سوی خدا به پیامبری نایل آمد و مأمور شد که چندخداپرستی و بتپرستی را از زمین بردارد و خداپرستی را رواج دهد و پیام وحی را به مردم برساند. محمد در این زمان چهل سال داشت و در مکه زندگی میکرد.
روز مبعث، روز برانگیختن خردهایی است که در تابوت خُرافه گرایی، هوس پرستی و جهل پیشگی دفن شده بود. روز مبعث روز تولّد عاطفه هاست؛ عاطفه هایی که در رقص شمشیرها زخمی می شد و در جنگل نیزه ها جان می باخت. آن روزها، دخترکان معصوم، به جای آغوش گرم مادر، در دامان سرد خاک می خفتند. جوانان بلندقامت، در جنگ جهالت ها، جان به بارش تیرها می دادند و زنان بی پناه، در بند اسارت می زیستند. آه که چه خارهایی به پای بشریّت می خلید و چه زخم هایی دل عاطفه ها را می خَست.
فرارسیدن ایام مبارک فجر طلیعه ی آزادی ملت و محو استبداد و واپس راندن استعمار، بر ملت بزرگ ایران مبارک باد.
گل می کند از سوی مشرق،چهره روز
چون چشمه مهر و صفا،خورشید گل کرد
دهه فجر،به روزهای ۱۲ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ گفته میشود که طی آن سید روحالله خمینی بعد از تبعید پانزده ساله در دوازدهم بهمن سال ۱۳۵۷ یه ایران وارد و در نهایت با اعلام بیطرفی ارتش شاهنشاهی، سلطنت پهلوی در بیست و دوم بهمن ماه منقرض شد.
هر ساله در طولدهه فجرمراسم و یادبودهای زیادی توسط طرفداران نظام جمهوری اسلامی ایران انجام میگیرد. همچنین در ایامدهه فجرسازمانها، ادارات دولتی اقدام به برگزاری سمینارها و همایشها می کنند.
در ایامدهه ی فجر،جشنواره فجر که بزرگترین جشنواره دولتی فیلم، تئاتر و موسیقی ایران است معمولاً در طولدهه فجربرگزار میشود.
در روز ۱۲ بهمن زنگ مدارس به مناسبت سالگرد ورود هواپیمای آیتالله خمینی به ایران، در ساعت ۹ و ۳۳ دقیقه نواخته میشود. در روز ۲۲ بهمن، آخرین روز ازدهه فجرنیز که به عنوان تعطیل رسمی در تقویم رسمی کشورمان ثبت شده است، راهپیمایی عظیمی در شهرهای مختلف برگزار میشود.
گرچه در زمستان بود چون بهار بود آن روز سرزمین ما ایران لاله زار بود آن روز
وقتی صدای پای بهمن از کوچه پس کوچه های خاطره ها به گوش تو می رسد. گویی شهیدانند که آمده اند برای بیعت دوباره برای هشدار و تذکر و بیداری . بهمن که از راه می رسدشهیدان پیمان نامه ی خونین شهادت را برای تجدید امضای تک تک ما می آورند تا فراموش نکنیم که باغبان لاله ها امام مهربان بود و سایبان لحظه ها، نگاهش هنوز هم نگران باغمان است. هر بهمن امام است که دوباره بر بال ملائک به دیدارمان می آید و کوچه های باغمان را پر از نسترن و نیلوفر می نماید. گام هایش همه جا یاس می کارد و گل محمدی به خانه ها هدیه می کند.
آن حضرت چون به دستور خلیفه عباسی مجبور به سکونت در سامراء و در محله عسگر، نظامی سکونت گزیدند او را عسگری گویند. البته القاب دیگری نیز برای آن حضرت بوده که عبارتند از « نقی» و « زکی» است و کنیه آن حضرت نیز « ابو محمّد » می باشد.
شهید مدني آخرين نمازجمعه خويش را در 20 شهريور سال 60 برپا كرد و در نافله خود به ديدار يار شتافت. ساعت يك و 45 دقيقه بود و خطيب جمعه دو ركعت نماز جمعه را خواند و در جايگاه نماز به نافله ايستاد. در اين هنگام ناشناسي كه حدوداً 20 ساله بود، خود را از ميان جمعيت به جلو رساند. او قصد داشت به آقا نزديك شود. خواستند مانع راهش شوند، اما او اصرار داشت كه با آقا كار دارد. چون به او شك كردند، خواستند مانع او شوند. اما او بازوي خطيب جمعه را گرفت و نافله او را قطع كرد، مردم دريافتند كه او قصدي شيطاني دارد، خواستند تا او را به كناري كشند، ولي او ضامن نارنجك را كشيد، انفجاري وحشتناك در محراب نماز جمعه رخ داد و خون آيتي وارسته از آيات حق بر زمين محراب ريخت. .
آرامگاه وي هم اينك در جوار كريمه اهل بيت حضرت فاطمه معصومه (س) در شهر قم مي باشد.
شهيد مدني می فرمود: من در دو موضوع نسبت به خود شك داشتم. يكي اينكه به من مي گويند: «سيد اسدالله»؛ آيا من واقعاً از اولاد پيامبر هستم؟ و ديگر اينكه آيا من لياقت آن را دارم كه در راه خدا شهيد بشوم يا نه؟
روزي به حرم امام حسين(عليه السلام) رفتم و در آنجا با ناله و زاري از امام خواستم كه جوابم را بدهد. پس از مدتي يك شب امام حسين(عليه السلام) را در خواب ديدم كه بالاي سرم آمد و دستي به سرم كشيد و اين جمله را فرمود:
«يا بُنَّي انتَ مقتولٌ»
«اي فرزندم كشته مي شوي»
كه جواب هر دو سوال من در آن بود. امام فرمود:« فرزندم، يعني من سيد هستم؛ و ديگر به من بشارت داد كه من شهيد مي شوم»